ما را رها تو از قفسِ اشتباه کن
لطفی به این گدای بدِ روسیاه کن
گم میکنیم راهِ تو را چون که غافلیم
ما را به یک نگاهِ خودت رو به راه کن
اللهم عجل لولیک الفرج
ما را رها تو از قفسِ اشتباه کن
لطفی به این گدای بدِ روسیاه کن
گم میکنیم راهِ تو را چون که غافلیم
ما را به یک نگاهِ خودت رو به راه کن
اللهم عجل لولیک الفرج
دلم با تو که نجوا دارد آقا
تو را از تو تمنا دارد آقا
غروبِ جمعه ای دلگیر بی توست
جهان با تو تماشا دارد آقا
اللهم عجل لولیک الفرج
بوی یوسف می رسد، یعقوب وا کن دیده را
بشکن ای کنعانِ دل، دروازه ی پوسیده را
بار الها زودتر در جمعِ مشتاقان رسان
ناجیِ گمگشته از دیده ها پوشیده را
اللهم عجل لولیک الفرج
تو چشمه ای و آبِ حیاتی به جز تو نیست
امروز روی لب صلواتی به جز تو نیست
حالا تمامِ مردمِ این شهرِ پر گناه
فهمیده اند راهِ نجاتی به جز تو نیست
اللهم عجل لولیک الفرج
بدونِ روی تو تحویلِ سال بی معناست
بهار و عید و گل و شور و حال بی معناست
بهار با تو می آید تویی که عیدِ منی
تلاشِ منتظرانِ بی وصال بی معناست
اللهم عجل لولیک الفرج